مقاله بررسی انقلاب خرداد 1284- مرداد 1285

مقاله بررسی انقلاب خرداد 1284- مرداد 1285 مقاله بررسی انقلاب خرداد 1284- مرداد 1285

دسته : -علوم انسانی

فرمت فایل : word

حجم فایل : 29 KB

تعداد صفحات : 40

بازدیدها : 181

برچسبها : دانلود مقاله

مبلغ : 3000 تومان

خرید این فایل

مقاله بررسی انقلاب خرداد 1284 مرداد 1285 در 40 صفحه ورد قابل ویرایش

مقاله بررسی انقلاب خرداد 1284- مرداد 1285 در 40 صفحه ورد قابل ویرایش 

انقلاب (خرداد 1284- مرداد 1285 / ژوئن 1905- اگوست 1906)

در نتیجة بحران اقتصادی اوایل سال 1284/ 1905 ضربة نهایی وارد شد. برداشت بد محصول در سراسر كشور و افول ناگهانی تجارت در مناطق شمالی به دلیل شیوع وبا، جنگ روس و ژاپن و پس از آن انقلاب روسیه، به افزایش سریع قیمت مواد غذایی در ایران منجر شد. در سه ماهة اول 1284/1905 ، قیمت قند و شكر 33 درصد و گندم 90 درصد در تهران، تبریز، رشت و مشهد بالا رفت. در این هنگام كه درآمدهای حاصل از گمركات در حال كاهش و قیمت مواد غذایی در حال افزایش بود و درخواست وامهای جدید رد‌ می شد، دولت تعرفه های وضع شده بر تجار داخلی را افزایش داد و بازپرداخت وام اعتباردهندگان محلی را به تعویق انداخت. این بحران اقتصادی بلافاصله موجب سه اعتراض عمومی شد كه هر یك شدیدتر از دیگری بود و سرانجام به انقلاب مرداد 1285/ اگوست 1906 منجر شد.

نخستین اعتراض به صورت یك راهپیمایی آرام در جریان مراسم عزاداری ماه محرم بود. حدود دویست تن از مغازه داران و وام دهندگان، خواستار عزل مسئول گمركات، مسیو نوز بلژیكی و بازپرداخت وامهایی كه دولت از آنها گرفته بود، شدند. راهپیمایان كه پاسخی دریافت نكرده بودند، مغازه ها را بستند، با توزیع عكس مسیو نوز در حالت رقص با لباس روحانی، احساسات مذهبی را برانگیختند و به رهبری یكی از شالفروشان معتبر به سوی حرم حضرت عبدالعظیم راه افتادند. سخنگوی گروه در گفتگویی با خبرنگار حبل المتین، خواسته های اصلی را این گونه خلاصه می‌كند: «دولت باید سیاست كنونی كمك به روسها را كه به ضرر تجار، اعتبار دهندگان و تولید كنندگان ایرانی است، عوض كند. دولت باید از تجار حمایت كند هر چند كه محصولات آنها هنوز به خوبی محصولات شركتهای خارجی نیست. اگر سیاست كنونی ادامه یابد كل اقتصاد ما نابود خواهد شد. پس از دو هفته گفتگو، مظفرالدین شاه كه برای سفر به اروپا بی تابی می كرد و از اعلامیه های شدید الحن و تحریك كنندة انقلابیون هراسان بود، قول داد كه در بازگشت، نوز را بركنار كند، بدهی ها را بپردازد و كمیته ای متشكل از تجار در وزارت تجارت تاسیس كند. اما این وعده ها هرگز عملی نشد. كمیته فقط یك مرجع مشورتی بود؛ بدهی ها به همان حال باقی ماند؛ و روس ها تهدید كردند كه اگر ادارة گمركات دستهای «مورد اعتماد» را در كند به «اقدامات مقتضی» دست خواهند زد.

اعتراض دوم، در آذرماه و هنگامی كه حاكم تهران می كوشید با به فلك بستن دو تن از تجار سرشناس شكر قیمت شكر را پایین آورد، روی داد. یكی از این افراد، تاجر هفتاد و نه سالة بسیار محترمی بود كه هزینة تعمیر بازار مركزی و احداث سه مسجد را در تهران پرداخت كرده بود. وی مدعی بود كه دلیل افزایش قیمتها نه احتكار بلكه اغتشاشات روسیه است. براساس گفتة یكی از شاهدان عینی، خبر به فلك بستن تجار مثل برق در سراسر بازار پیچید. مغازه ها و كارگاهها بسته شد؛ جمعیت در مسجد بازارگرد آمدند؛ و دو هزار تن از تجار و طلاب به رهبری طباطبایی و بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. این گروه از همانجا چهار خواستة اصلی خود را به دولت اعلام كردند: بركناری حاكم تهران؛ عزل نوز؛ اجرای شریعت؛ و تاسیس عدالتخانه. معترضان، موضوع تاسیس عدالتخانه را مبهم گذاشتند تا در مذاكرات بعدی دستشان باز باشد. دولت، نخست با چنین نهادهایی به دلیل اینكه همة شئونات و امتیازات را- «حتی میان شاهزادگان و بقالان معمولی»- از بین می‎برد، مخالفت ورزید و به معترضان اعلام كرد كه اگر ایران را دوست ندارند می‎توانند به آلمان «دموكراتیك» بروند. اما پس از یك ماه تلاش ناموفق برای درهم شكستن اعتصاب عمومی در تهران، سرانجام تسلیم شد. معترضان پیروز در بازگشت به شهر با استقبال جمعیت پرشماری كه فریاد «زنده باد ملت ایران» سر داده بودند، روبرو شدند. ناظم الاسلام كرمانی در خاطرات خود می نویسد كه عبارت «ملت ایران» تا آن هنگام هرگز در خیابانهای تهران شنیده نشده بود.

سومین مرحله از اعتراضات در محرم سال 1285/1906 بود. این اعتراضات بیشتر نتیجة ناتوانی شاه در تشكیل عدالتخانه و عزل نوز و تا حدودی شدت عمل پلیس برای دستگیری واعظی بود كه علناً علیه دولت سخنرانی كرده بود. وی در این سخنرانی موارد اصلی نارضایتی را به خوبی خلاصه می‌كند:

ای ایرانیان! ای برادران عزیز من! تا كی این مستی خائنانه شما را خواب خواهد كرد؟ این مستی بس است. سرهایتان را بلند كنید. چشمهایتان را باز كنید. به اطراف خود نگاه كنید و ببینید كه دنیا چقدر متمدن شده است. تمام بردگان آفریقایی و سیاهان زنگبار به سوی تمدن، دانش، كار و ثروت در حركت اند. نگاهی به همسایة خود (روسها) بیندازید كه 200 سال پیش وضعیتی خیلی بدتر از ما داشت. ببینید كه حالا چطور صاحب همه چیز می‎شوند. در گذشته همه چیز داشتیم و اكنون همه اش از دست رفته است. در گذشته، دیگران، به ما به چشم ملتی بزرگ نگاه می كردند. اكنون به چنان درجه ای تنزل كرده ایم كه همسایگان شمالی و جنوبی، كشور ما را ثروت خود می دانند و هروقت بخواهند آن را میان خودشان تقسیم می‌كنند … ما سلاح، ارتش و هیچ گونه نظام مالی مطمئن، دولت شایسته و قوانین تجاری نداریم. در سراسر ایران كارخانه ای از خودمان نداریم چون دولت ما مزاحم و مانع است … همة این عقب ماندگی ها نتیجة استبداد، بی عدالتی و بی قانونی است. روحانیون شما هم اشتباه می‎كنند چون می گویند زندگی كوتاه است و افتخارات زمینی (این جهانی) فقط از سر خودبینیهای انسان است. این موعظه ها شما را از این دنیا غافل می‌كند و به تسلیم، بردگی و جهل می كشاند. پادشاهان نیز با سلطه بر اموال، آزادی و حقوق تان شما را غارت می‌كنند. و در نتیجه اینها، بیگانگان به صحنه می آیند، بیگانگانی كه پول و ثروت شما را می گیرند و در مقابل، لباسهای رنگارنگ، ظروف پرزرق و برق و اشیای لوكس می دهند. اینها علل بدبختی شما است و همینطور خوشگذرانی بیش از حد پادشاهان، برخی روحانیون و بیگانگان.

نخست وزیری مصدق (اردیبهشت 1330- مرداد 1332)

پس از نخست وزیر شدن مصدق، در 7 اردیبهشت 1330، كانون توجه عامه، دیگر نه مجلس بلكه نخست وزیر و خیابانها بودند، كه مركز قدرت جبهه ملی باقی مانده بود. همچنان كه اطلاعات روزنامه هوادار سلطنت می نویسد، مصدق همواره به تظاهرات خیابانی متوسل می شد تا مخالفان را در فشار قرار دهد و در نتیجه مجلس را زیر نفوذ خود درآورد جمال امامی نیز از صحن مجلس اعتراض می‌كند كه:

دولت مداری به سیاست خیابانی نزول كرده است. چنین به نظر می رسد كه این كشور چیزی بهتر از برگزاری تظاهرات خیابانی ندارد. ما اكنون اینجا و آنجا و همه جا میتینگ داریم. گردهمایی برای این مسئله، برای آن موضوع و برای هر پیشامدی. راهپیمایی دانشجویان، دبیرستانها، هفت ساله ها و حتی شش ساله ها، من از این گردهماییهای خیابانی بیزار و خسته شده ام.

این نخست وزیر است یا هوچی یا انقلابی؟ كدام نخست وزیر این حرف را می زند كه من می روم با مردم حرف می زنم … می دانستم كه هوچی است ولی جاه طلبی او را اینقدر نمی دانستم. من اینقدر فرض نمی كردم یك پیرمرد هفتاد و چند ساله ای كه همیشه تمارض می‌كند، مردم را فریب دهد … او كه شما را نماینده نمی داند. چاقوكشیهای جلوی مجلس را نماینده می داند … دكتر مصدق هم یكی از آن امراض است كه خدا برای ایران فرستاده است.

گرچه مصدق اغلب به مردم متوسل می شد، تركیب نخستین كابینة وی بسیار محافظه كارانه بود.

خرید و دانلود آنی فایل

به اشتراک بگذارید

Alternate Text

آیا سوال یا مشکلی دارید؟

از طریق این فرم با ما در تماس باشید